عیان بیننده. بینندۀ آنچه آشکار است. ظاهربین. - چشم عیان بین، چشمی که آشکار چیزهای عینی را ببیند: به چشم نهان بین عیان جهان را که چشم عیان بین نبیند نهان را. ناصرخسرو
عیان بیننده. بینندۀ آنچه آشکار است. ظاهربین. - چشم عیان بین، چشمی که آشکار چیزهای عینی را ببیند: به چشم نهان بین عیان جهان را که چشم عیان بین نبیند نهان را. ناصرخسرو